۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۰

بملک فقر خود را آن زمان فرمانروا بینی
که بر سر خاک به از سایه بال هما بینی

جهانی را بهمت زیر دست خود توان کردن
برین تل گر برآیی، عالمی را زیر پا بینی

ز آزار قناعت نیست کم رنج طلب، آن به
که چین جبهه این خواجگان از بوریا بینی

جهانی را که دیدی بس وسیع از تنگ چشمیها
بچشم دل چو وابینی، بقدر پشت پا بینی

بدل، حرف قناعت گفتن و، بی بهره ز آن بودن
چنان باشد که بر طاقی، کتاب کیمیا بینی

غبارت گر به دل ننشیند از آمد شد دنیا
دو عالم را در این آیینه گیتی نما بینی

شود آنگاه چشم دل ترا روشن، که از بینش
کدورتهای عالم را، به چشم توتیا بینی

چه یاری در جهان واعظ تو از بیگانگان دیدی؟
که اکنون چشم میداری که آن از آشنا بینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.