۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۵

خردمندی فزاید آدمی را بسکه تنهایی
بدام عقل میترسم فتد مجنون ز یکتایی

ز وسعت خوشتر آید تنگی احوال عارف را
فلاطونی بآن شان را، بخم کرده است دانایی

ز زینت های دنیا، عیب دنیا به شود ظاهر
که باشد شاهدی بر زشتی شاهد خود آرایی

برون کن خواهش زر، تا گشاید عقده ات از دل
که این دنبل نگردد به، بود تا چرک دنیایی

لباس پربهای ژنده پوشی کهنه شد دیگر
نباشد عیب پوشی اهل دنیا را چو دارایی

ز هر خشک و تری، افتاده را یاری طمع باشد
که دارند از عصای خویش کوران چشم بینایی

بده تا میتوانی داد، داد دادن ای منعم
که دست اغنیا را هست دادن شکر گیرایی

گذشتم، توبه کردم، بر ندارم دست از آن دیگر
بدستم گر فتد بار دگر دامان تنهایی

چنان کرده است سست اوضاع دنیا دست دلها را
که نتوان داشت امروز از نمک هم چشم گیرایی

بامید زبان مگذار، شکر دوست را واعظ
زبان را گر ز دست آید، بگوید شکر گویایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.