۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲ - تاریخ منصب میردیوانی

ز حکم خسروی کز عدل و احسان
ندیده چشم گیتی همچو او شاه

شهنشاهی که در عهدش عجب نیست
نگیرد گر غبار آیینه از آه

ز بس راه ستم بسته است عدلش
زدن از کس نمی آید جز از راه

عجب نبود شود گر کهربا را
ز جیب کاه، دست زور کوتاه

ز رویش، کور بادا چشم بدبین
ز ملکش، دور بادا پای بدخواه

به دیوانداری خلق جهان شد
معین، خان عالیشان ذیجاه

سراپا جوهری کز گوهر پاک
شده آیینه سان شه را نظرگاه

چرا نبود سراپا چشم بینش؟
نظرها یافت از لطف شهنشاه!

شود از تندباد حکم عدلش
حق از باطل جدا، چون دانه از کاه

ز دیوانداری او گشت مظلوم
دگر مستغنی از آه سحرگاه

سخایش بسکه بخشد بی نیازی
غنی از خواستن گردیده دلخواه

نیارد کرد در میزان عدلش
پر کاهی زیادی کوه بر کاه

برای این مبارک منصب از دل
شبی تاریخ جو بودم که ناگاه

بتاریخ آمد از غیب این خطابش
که:«میر عدل دیوان شهنشاه »
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱ - تاریخ میر دیوانی زینل خان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳ - تاریخ منصب میردیوانی زینل خان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.