۲۲۹ بار خوانده شده

فصل ششم

بیشتر خلاف در میان خلق چنین است که همه از وجهی راست گفته باشند، ولکن بعضی نبینند، پندارند که همه بدیدند و مثل ایشان چون گروهی نابینایان اند که شنیده باشند که به شهر ایشان پیل آمده است، خواهند که وی را بشناسند، پندارند که به دست وی را بتوان شناخت و دستها در وی بپرماسیدند یکی را دست بر گوش وی آمد و یکی را بر پای و یکی را بر ران و یکی را بر دندان، چون با دیگر نابینایان رسیدند و صف پیل از ایشان پرسیدند، آن که دست بر پای نهاده بود گفت، «ماننده ستونی است» و آن که دست بر دندان نهاده بود گفت، «ماننده عمودی است» و آن که بر گوش نهاده بود گفت، «ماننده گلیمی است» همه راست گفتند و همه خطا کردند که پنداشتد که جمله پیل را دریافته اند و نیافته بودند همچنین منجم و طبیب هر یکی را چشم به ریگی از چاکران درگاه حضرت الهی افتاد، از سلطنت و استیلای وی عجب داشتند، گفتند، «پادشاه خود این است: هذا ربی» تا کسی که وی را راه باز دادن، نقصان همه بدید و ورای آن دید و گفت، «این در زیر دیگری است، و آنچه در زیر بود، خدایی را نشاید. «لا احب الافلین»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل پنجم
گوهر بعدی:فصل هفتم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.