۲۲۲ بار خوانده شده

بخش ۷۲ - باب اول

بدان که امر معروف و نهی از منکر واجب است و هرکه به وقت بی عذری بماند عاصی است. خدای تعالی می گوید، «و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» فرمان می دهد و می گوید که باید از شما گروهی باشند که کار ایشان آن بود که خلق را به خیر دعوت کنند و معروف بفرمایند و از منکر باز دارند و این دلیل است که فریضه است، ولیکن فرض کفایت است که چون گروهی بدین قیام کنند کفایت باشد، اما اگر نکند همه خلق بزهکار باشند.
و می گوید، «و الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه و اتوالزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر». امر به معروف را با نماز و زکوه به هم نهاد و این دین را بدین صفت کرد. و رسول (ص) گفت، «امر معروف کنید، اگرنه خدای تعالی بدترین شما را بر شما مسلط کند، آنگاه چون بهترین شما دعا کنند نشنود.» و صدیق روایت می کند که رسول (ص) گفت، «هیچ قوم نیست که در میان ایشان معصیت رود و انکار نکنند که نزدیک بود که خدای تعالی عذابی فرستد که همه را برسد.» و گفت، «همه کارهای نیکو در جنب غزا کردن چون قطره ای است در دریای عظیم و غزا کردن در جنب امر معروف چون قطره ای است در دریای عظیم» و گفت، «هر سخن که آدمی گوید همه بر وی است، مگر امر معروف و نهی منکر و یادکرد خدای تعالی». و گفت، «خدای تعالی بیگناه را از خواص به سبب عوام عذاب نکند، مگر آن وقت که منکر بینند و منع توانند کردن و خاموش باشند». و گفت، «جایی منشینید که کسی را به ظلم میکشند یا می زنند که لعنت بارد بر آن کس که می بیند و دفع نکند». و گفت، «نباید که هیچ کس جایی بایستد که آنجا ناشایستی رود و نه حسبت کند که آن حسبت نه اجل وی بیشتر آرد و نه روزی وی کمتر کند»، و این دلیل است که در سرای ظالمان و جایی که سنگر باشد و حسبت نتوان کرد نشاید رفتن بی ضرورتی. و از این سبب بود که بسیاری از سلف عزلت گرفته اند که بازارها و راهها خالی از منکرات ندیده اند.
و رسول (ص) گفت، «هرکه در پیش وی معصیتی رود و وی کاره باشد همچنان است که غایب باشد و اگر در غیبت وی رود و راضی باشد، همچنان است که گویی به حضور وی می رود»، و گفت، «هیچ رسول نبود که وی را حواریان بودند» یعنی صحابه که پس از وی به کتاب خدای تعالی و سنت رسول (ص) کار می کردند تا آنگاه که پس از ایشان قومی پدید آمدند که بر سر منبرها می شدند و سخن نیکو می گفتند و معاملت زشت می کردند. حق است و فریضه است بر هر مومنی که جهاد کند با ایشان به دست، اگر نتواند به زبان. و ورای این خود مسلمانی نباشد». و گفت: «خدای تعالی وحی فرستاد به فرشته ای که فلان شهر زیر و زبر کن. گفت، بار خدایا فلان کس که یک طرفه العین گنه نکرده است در آنجاست، چگونه کنم؟ گفت، بکن که هرگز یک روی ترش نکرد جهت معصیت دیگران.»
و عایشه روایت می کند از رسول (ص) که گفت، «خدای تعالی اهل شهری را جمله عذاب فرستاد که در وی هژده هزار مرد بود که عمل ایشان چون عمل پیمبران بود». گفتند، «چرا یا رسول الله؟» گفت، « زیرا که بر دیگران برای خدای تعالی خشم نگرفتند و حسبت نکردند». بوعبیده جراح می گوید که رسول (ص) را گفتم که از شهدا که فاضلتر؟ گفت، «مردی که بر سلطان جابر حسبت کند تا وی را بکشد. و اگر نکشد هرگز پیش بروی قلم نرود، اگرچه بسیار عمر یابد». و در خبر است که ایزد تعالی وحی فرستاد به یوشع بن نون رضی الله عنه که صد هزار مرد از قوم تو هلاک خواهم کرد، هشتاد هزار از نیکمردان و بیست هزار از اشرار. گفت، «بارخدایا نیکمردان را چرا هلاک می کنی؟» گفت، «از آن که با دیگران دشمنی نکردند و از خوردن و خاستن و معاملت کردن با ایشان حذر نکردند».
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۷۱ - اصل نهم
گوهر بعدی:بخش ۷۳ - باب دوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.