۲۱۱ بار خوانده شده

بخش ۵۸ - پیدا کردن مذمت بخل

حق تعالی می گوید، «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون آن را که از شحّ نفس نگاه داشتند به فلاح رسید.» و گفت سبحانه و تقدّس و تعالی، «و لا یحسبن الذین یبخلون بما آتیهم الله من فضله خیر بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه» گفت، «مپندار آن کسان که بخیلی همی کنند باز آن که خدای ایشان را داده است که آن خبر ایشان است، بلکه شر ایشان است و زود باشد که هرچه بدان بخیلی همی کنند طوقی کنند و در گردن ایشان افکنند اندر قیامت».
و رسول (ص) گفت، «دور باشید از بخل که آن که قوم که پیش از شما بوده اند به بخل هلاک شدند و بخل ایشان را بر آن داشت تا خونها بریختند و حرام را حلال داشتند». و گفت، «سه چیز مهلک است بخل چون مطاع بود یعنی تو به فرمان وی کار کنی و با وی خلاف نکنی و هوای باطل که از پی آن فرا شوی و عُجب مرد به خویشتن».
و بوسعید خدری رحمهم الله همی گوید که دو مرد اندر نزدیک رسول (ص) شدند و بهای شتری بخواستند، بداد. چون بیرون شدند، پیش عمر شکر کردند. عمر حکایت کرد با رسول (ص) پس رسول (ص) گفت، «فلان بیش از این بستد و شکر نکرد». پس گفت، «هرکه از شما بیاید و به الحاح از من فرا ستاند و ببرد آن آتش است». عمر گفت، «و چون آتش است چرا می دهی؟» گفت، «زیرا که الحاح کند و حق تعالی نپسندد که بخیل باشم و ندهم». و گفت، «شما همی گویید که بخیل معذورتر از ظالم بود. چه ظلم است نزدیک حق تعالی عظیمتر از بخل. سوگند یاد کرده است حق تعالی به عزت و عظمت خویش که هیچ بخیل را اندر بهشت نگذارد».
یک روز رسول (ص) طواف همی کرد. یکی دست اندر حلقه کعبه زده بود و همی گفت، «به حرمت این خانه که گناه مرا بیامرز». گفت، «گناه تو چیست؟ بگو». گفت، «گناه من عظیمتر از آن است که صفت توان کرد». گفت، «گناه تو عظیمتر است یا زمین؟» گفت، «گناه من». گفت، «گناه تو عظیمتر است یا آسمان؟» گفت، «گناه من». گفت، «گناه تو عظیمتر است یا عرش؟» گفت، «گناه من». گفت، «گناه تو عظیمتر است یا حق تعالی؟» گفت، «حق تعالی». گفت، «چیست که چنین نومید شده ای از رحمت حق تعالی؟» گفت، «بسیار دارم و اگر سایلی پدیدار آید پندارم که آتشی آمد که اندر من افتد». رسول (ص) گفت، «دور باش از من تا مرا به آتش خویش نسوزی. بدان خدای که مرا به راه راست فرستاد که اگر میان رکن و مقام هزار سال نماز کنی و چندان بگریی که از آب چشم تو جویها روان شود و درختها بروید و آنگاه اندر بخیلی بمیری، جای تو جز دوزخ نبود. ویحک بخل از کفر است و کافر اندر آتش است. ویحک نشنیده ای که حق تعالی همی گوید، «و من یبخل فانما یبخل عن نفسه و من شح نفسه فاولئک هم المفلحون».
و کعب همی گوید که هر روز بر هر کسی دو فرشته موکل است و منادی همی کند و می گوید، «یارب اگر مال نگاه دارد بر وی تلف کن و اگر نفقه کند خلف ده». بوخلیفه رضی الله عنه همی گوید که بخیل را تعدیل نکنم و گواهی نشنوم که بخل وی را بر آن دارد که استقصا کند و زیادت حق خود ستاند. و یحیی بن زکریا (ع) ابلیس را دید. گفت، « کیست که وی را دشمن تر داری و کیست که وی را دوست تر داری؟» گفت، «پارسای بخیل را دوست تر دارم که جان همی کند و بخل آن را حبطه همی کند و فاسق سخی را دشمن تر دارم که خوش همی خورد و همی رود و همی ترسم که حق تعالی به سبب سخاوت وی بر وی رحمت کند یا وی را توبه دهد».
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۷ - پیدا کردن فضل و ثواب سخاوت
گوهر بعدی:بخش ۵۹ - پیدا کردن ثواب ایثار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.