هوش مصنوعی: این متن از سنایی دربارهٔ دشواری‌ها و رنج‌های عشق است. شاعر توصیه می‌کند که اگر می‌توانی عاشق نشو، زیرا عشق اختیاری نیست و باعث رنج و اندوه می‌شود. او بیان می‌کند که عشق نیازمند فداکاری و تحمل جفا است و معشوق وفاداری نمی‌کند. در نهایت، شاعر تأکید می‌کند که عاشق نشدن بهتر از تحمل این رنج‌هاست.
رده سنی: 16+ این متن مفاهیم عمیق و فلسفی دربارهٔ عشق و رنج‌های آن را بیان می‌کند که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی دارد که معمولاً با افزایش سن و تجربه همراه است.

غزل شمارهٔ ۴۳۰

عاشق نشوی اگر توانی
تا در غم عاشقی نمانی

این عشق به اختیار نبود
دانم که همین قدر بدانی

هرگز نبری تو نام عاشق
تا دفتر عشق برنخوانی

آب رخ عاشقان نریزی
تا آب ز چشم خود نرانی

معشوقه وفای کس نجوید
هر چند ز دیده خون چکانی

اینست رضای او که اکنون
بر روی زمین یکی نمانی

بسیار جفا کشیدی آخر
او را به مراد او رسانی

اینست نصیحت سنایی
عاشق نشوی اگر توانی

اینست سخن که گفته آمد
گر نیست درست برمخوانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.