هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و رنج عاشق از فراق و بی‌قراری اوست. شاعر از زلف یار، دل دیوانه، تقدیر و بی‌کسی خود سخن می‌گوید و از غربت و بی‌نام و نشانی شکایت می‌کند. در نهایت، او خود را سوخته‌ای می‌داند که همچون پروانه به دور شمع یار می‌گردد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی مضامین مانند درد فراق و غربت ممکن است برای کودکان و نوجوانان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۰

مآشوب صبا طره جانانه ما را
زنجیر مجنبان دل دیوانه ما را

اورنگ زمین داغ نگین بی کلهی تاج
جم رشک برد حشمت شاهانه ما را

دل شد پی زاهد بچه آه که تقدیر
بگشود به مسجد در میخانه ما را

پیش از اثر دیر و حرم زلف تو افکند
برگردن بت سبحه صد دانه ما را

بی نام و نشانیم به حدی که در این شهر
غم حلقه نکوبد در کاشانه ما را

پیمان شکند آب بقا را به درستی
گر خضر ببوسد لب پیمانه ما را

چرخم نه همین از وطن آواره پسندید
نگذاشت به ما کنج غریبانه ما را

خواب آورد افسانه و بازش نبرد خواب
چشم تو اگر بشنوی افسانه ما را

یغما منم آن سوخته اختر که چراغی
از ننگ نسوزد پر پروانه ما را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.