هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و جنون ناشی از آن، درد هجران، و حسرت وصال است. شاعر از سودای عشق، ستم عشق، و ناامیدی از رسیدن به معشوق سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به ایمان و حسرت‌های روحی دارد که تا قیامت در دل باقی می‌ماند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به دردهای روحی و جنون عشق، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند حسرت و هجران نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۹۹

خردم طبل جنون کوفت ز سودای دگر
عهد مجنون شد و شد نوبت شیدای دگر

دید از هر که ستم رو به من آورد ندید
غم مگر امن تر از سینه من جای دگر

مژده وصل به فردا دهیم آه که نیست
از قفای شب امروز تو فردای دگر

بستان از من و در زلف دلاویزش بند
این دل خون شده هم بر سر دل های دگر

زلف بر پای تو بیم است که دیوانه شوم
وای بینم اگر این سلسله بر پای دگر

از یک ایمان تو جان دادم و افسوس که ماند
تا قیامت به دلم حسرت ایمای دگر

لامکان دو جهان گشت و به مطلب نرسید
هر که جز کوی تو شد طالب ماوای دگر

صفت گریه یغما و شب هجر مپرس
کشتی نوح و در او هر مژه دریای دگر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.