هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ است که در آن شاعر به بیان مفاهیم عرفانی و انتقادی میپردازد. او از می و میخانه به عنوان نمادهایی برای رسیدن به حقیقت و رهایی از قید و بندهای ظاهری استفاده میکند و در مقابل، زاهد و ریاکاریهای او را به چالش میکشد. شاعر با طنز و کنایه، تفاوت بین ذوق و درک عارفانه و زاهدانه را نشان میدهد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب به عنوان نماد عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۰۶
دانی از بهر چه ته جرعه فشانند به خاک
تا به هوش آید و مستانه کند خدمت تاک
دجله دور است و مرا وقت نه ای شیخ مزن
بر گریبان می آلوده من دامنپاک
باده تلخ گواراست نه حلوا چه عجب
ذوق این خرمگسانش نکند گر ادراک
نهی منکر مکن ای شیخ و ملولم مپسند
که نه انصاف بود می به قدح من غمناک
در نیارد غمش از پا که به دستش جامی است
هیچش از زهر زیان نیست که دارد تریاک
پیر میخانه قدح دادم و بر صدر نشاند
مفتی شهر گرم قدر ندانست چه باک
در حریم حرم دیده از آن گشت مقیم
مژه کز ساحت میخانه برو بد خاشاک
زاهد صومعه گو توبه مفرمای که من
در ورع سستم ودر توبه شکستن چالاک
من و میخانه و پیمانه و ساغر یغما
زاهد و مسجد و تسبیح و ردا و مسواک
تا به هوش آید و مستانه کند خدمت تاک
دجله دور است و مرا وقت نه ای شیخ مزن
بر گریبان می آلوده من دامنپاک
باده تلخ گواراست نه حلوا چه عجب
ذوق این خرمگسانش نکند گر ادراک
نهی منکر مکن ای شیخ و ملولم مپسند
که نه انصاف بود می به قدح من غمناک
در نیارد غمش از پا که به دستش جامی است
هیچش از زهر زیان نیست که دارد تریاک
پیر میخانه قدح دادم و بر صدر نشاند
مفتی شهر گرم قدر ندانست چه باک
در حریم حرم دیده از آن گشت مقیم
مژه کز ساحت میخانه برو بد خاشاک
زاهد صومعه گو توبه مفرمای که من
در ورع سستم ودر توبه شکستن چالاک
من و میخانه و پیمانه و ساغر یغما
زاهد و مسجد و تسبیح و ردا و مسواک
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.