هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غربت، بی‌خانگی و رنج‌های روحی خود می‌گوید. او از نداشتن خانه و آرامش شکایت دارد و زمانه را مقصر می‌داند. همچنین، از عشق و دلبستگی‌های ناکام و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید و به ناامیدی و بی‌پناهی خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و غربت ممکن است برای خوانندگان جوانتر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۰۸

چه شد که خانه به غیر از شرابخانه ندارم
در این دیار غریبم غریب و خانه ندارم

زمانه مسکنتم داد و خوشدلم که به کویش
پی گدائی از این خوبتر بهانه ندارم

قیاس کن ز دل پاره پاره ضرب خدنگش
درست تر به درستی از این نشانه ندارم

سپاه خط به شبیخون مخزن لب لعلش
کشیده صف چه کنم لشکر و خزانه ندارم

به پای من منویس ای فقیه صادر دستار
که گر سرم بری امکان این سرانه ندارم

به خاکپای سگانت قسم که هیچ تمنا
به غیر سجده بر آن خاک آستانه ندارم

هوای خانه صیاد و دام کرده چنانم
که ذوق گلشن و پروای آشیانه ندارم

خطاب مولی و مهر عوام و سود سبوقه
چه کام ها که ز سالوس زاهدانه ندارم

مرو زمانه فدایت زمان دیگرم از سر
که تا زمان دگر تکیه بر زمانه ندارم

ز درد دل بخراشد خروش ناله یغما
به آنکه گوش به آواز این ترانه ندارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.