هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق و ارتباط آن با مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است. شاعر از عشق زمینی به عنوان نمادی برای عشق الهی استفاده می‌کند و در این مسیر، از مفاهیمی مانند قیامت، توبه، و بهشت نیز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا غیرقابل درک باشد.

شمارهٔ ۱۰۹

نگاه کن که نریزد دهی چو باده به دستم
فدای چشم تو ساقی بهوش باش که مستم

کنم مصالحه یکسر به صالحان می کوثر
به شرط آنکه نگیرند این پیاله از دستم

زسنگ حادثه تا ساغرم درست بماند
به وجه خیر و تصدق هزار توبه شکستم

چنین که سجده برم بی حفاظ پیش جمالت
به عالمی شده روشن که آفتاب پرستم

کمند زلف بتی گردنم ببست و به موئی
چنان کشید که زنجیر صد علاقه گسستم

ز گریه آخرم این شد نتیجه در پی زلفش
که در میان دو دریای خون فتاده بشستم

زقامتش چو گرفتم قیاس روز قیامت
نشست و گفت قیامت به قامتی است که هستم

نداشت خاطرم اندیشه ای ز روز قیامت
زمانه داد به دست شب فراق تو دستم

بخیز از بر من کز خدا و خلق رقابت
بس است کیفر این یک نفس که با تو نشستم

حرام گشت به یغما بهشت روی تو روزی
که دل به گندم آدم فریب خال تو بستم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.