هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و ناله‌های شاعر در برابر عشق و روزگار سخن می‌گوید. او از درد فراق و بی‌وفایی یار می‌نالد و با تصاویر طبیعی مانند رعد، باران، برق و کوه، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، شاعر به پیری و یاد گذشته اشاره می‌کند و از ناتوانی در برابر تقدیر شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسرت، پیری و ناله از روزگار برای سنین پایین نامناسب است.

شمارهٔ ۱۱۱

شبان تیره که از تاب زلف یار بنالم
به خویش پیچم و همچون گزیده مار بنالم

نه آن گلی که به چشم و دلم ز مهر ببخشی
اگر سحاب بگریم اگر هزار بنالم

شبی سیاه و در او ساز رعد بینی و باران
به روز خویش چو با چشم اشک بار بنالم

به پاس حرمت پیری به یاد آن بر و دامان
رضا مباش که چون طفل شیرخوار بنالم

همی چو برق بخندی چو ابروار بگریم
همی چو باغ ببالی چو رعد سار بنالم

ز روزگار بنالیدمی به مردم از این پس
بر آن سرم که ز مردم به روزگار بنالم

ز سنگ سبزه بروید اگر خریف بگریم
ز شاخ شعله بر آید اگر بهار بنالم

ز صد سوار ننالند غازیان مجاهد
خلاف من که ز یک طفل نی سوار بنالم

به کوه سیل بر آید اگر به دشت بگریم
ز دشت برق جهد گر به کوهسار بنالم

دو گیتی ار همه دشمن مرا از آن همه یغما
امان مباد به جان گر به زینهار بنالم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.