هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و اخلاقی است که بر اهمیت عشق حقیقی، فداکاری، و رهایی از تعلقات دنیوی تأکید دارد. شاعر از مفاهیمی مانند عشق الهی، فقر معنوی، و رهایی از خودپرستی سخن می‌گوید و به مخاطب یادآوری می‌کند که برای رسیدن به حقیقت، باید از خود گذشت و در راه عشق قدم برداشت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فقر معنوی و رهایی از تعلقات دنیوی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز یا نامفهوم باشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - سخنی از میراث استادان

مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گیرد
ز کوی تن برون آید به شهر دل وطن گیرد

ز آن عقبا نیندیشد بدین دنیا فرو ناید
نه جرم بوالحکم خواهد نه جای بوالحسن گیرد

اگر خواهد بقا یابد بباید مردنش اول
اگر معروفیی باشد که هم از خویشتن گیرد

بباید رفت بر چرخش که تا با مه سخن گوید
بباید سوخت چون شمعش که صحبت با لگن گیرد

نمی‌دانند رنج ره بدان بر خیره می‌لافند
نه زان و جهست این لقمه که هر کس در دهن گیرد

عیار آن است در عالم که در میدان عشق آید
مصاف هستی و مستی همه بر هم زدن گیرد

نگردد دامن ره‌رو به آب هفت دریا تر
همه او گردد از معنی چو ترک ما و من گیرد

چو مرد از غیر فارغ شد ز دنیا سر بگرداند
سپاه فقر بی‌ترتیب پس آمد شدن گیرد

از آن اسرار پوشیده که عاشق دارد اندر دل
اگر بر خار برخواند همه عالم سمن گیرد

تو گفت عاشقان داری و کار فاسقان لابد
بدخشان بد به دست آید اگر نعمان یمن گیرد

مرا باری نشاید زد به پیش هیچ عاشق دم
که هر ساعت غم دنیا به گردم انجمن گیرد

پر از زهرست کام من سنایی خوش سخن زانم
قیامت زهر باید خورد گر دستم سخن گیرد

ولی میراث استادان از این زیبا سخن دارد
حسینی باید از معنی که تا جای حسن گیرد

درین دلق به صد پاره مرا طبعی‌ست پر گوهر
چو بگشایم ز فضل او جهانی نسترن گیرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح امیر بار سلطان
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در زهد و موعظه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.