۱۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

آنکه نسرود سخن جز به لب یار منم
و آنکه نشکست گهر در پی دینار منم

آنکه رست ازخطر و بیم به تاکیید یقین
فارغ از کش مکش کلفت پندار منم

گاه دیوان عمل خسرو ایوان صلاح
روز میدان جدل رستم پیکار منم

در ره یار و به پیراهن غیر از درحکم
بارها تجربه شد مور منم مارمنم

چار سوقی است جهان وآنچه درو جور حساب
احتساب همه را شحنه بازار منم

آگهم از عمل شاه و گدا فاش و نهان
نیک و بد را به جزا تخت منم دار منم

خر گله بایره را شیر یله دایره را
طوق زنجیر منم چنبر افسار منم

از در پاس و سرباس همی بر کج و راست
منم افراخته نی تیغ نگو نسار منم

در به چشم از پی باطل نگران حق سپران
سست جان سخت گهر خاک منم خار منم

سعد و نحس این همه را بی مدد اختر و چرخ
کوکب خفته منم دولت بیدارمنم

زی که یازی و گریزی ز که ... بپای
حاکم قتل منم صاحب زنهار منم

مست و مستور به من بر همه ایمن گذرند
حرم کعبه منم خانه خمار منم

گشت ستوار به من رشته دین چنبر کفر
صورت سبحه منم معنی زنار منم

با همه و ز همه از روی حقیقت نه مجاز
خارج و داخل و پنهان و پدیدار منم

ارتباطی دگر انگیخت ز من شرع و طریق
عارف مست منم زاهد هشیار منم

به تولای فنا از در امکان و وجوب
حایل جبر منم فاعل مختار منم

دایر آمد به من آرام زمین جنبش چرخ
دایره سطح و خط و نقطه پرگار منم

میر غایب شه و شه وارث در موکب وی
خیل ارواح سپه بر همه سردار منم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.