هوش مصنوعی: نویسنده از پیمانی بین خود و امید صحبت می‌کند که تا زمان بازگشت امید، رنج یاران در بند را تحمل خواهد کرد. او به انتظار نشسته و امیدوار است که با بازگشت امید، پیمان شکسته شود. نویسنده از عبدالله یاد می‌کند که به دلیل پیمان، خانه‌نشین شده است. سپس از سفر حاجی به یزد و تهران می‌گوید و امید بازگشت به زادگاهش را بیان می‌کند. در پایان، از مهر و محبت دیگران سپاسگزاری کرده و آرزوی بازگشت سریع امید را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای زبان ادبی و پیچیده‌ای است که درک آن برای سنین پایین دشوار است. همچنین، مفاهیم عرفانی و روابط انسانی پیچیده‌ای در آن وجود دارد که مناسب مخاطبان با درک بالاتر است.

شمارهٔ ۳۷ - به یکی از دوستان نگاشته

امید گاها میانه سرکار و این خاکسار پیمان بر آن رفت که تا هنگام بازگشت دوبار افزون رنج افزای یاران در بند و به دیدار مهرآویز رامش زای این گروه که همه را از دل و جان بنده ام و بجان و دل پرستنده، آسوده روان و خرسند نشوم. تا اکنون که بیست و ششم ماه است، پای درنگم در دامن بود و گوش بر در و چشم بر روزن، تا یار یزد سپارم کی لگام گرای سامان اردکان آید و مرا از پیوند گوشه تنهایی دست آویز شکست پیمان گردد. زاده آزاده آقا عبدالله امروز را شکوه ساز و گله اندیش به سرافرازیم گام فرسا گشته، که این خانه نشینی و گوشه گزینی را در پاس پیمان منست. کمند مهرت به شکار ما بر نتافت و پیوند یگانگی با همه بستگی ها ساز سستی گرفت، این رنگ ها را بهانه جستی و بیگانه وش در خانه نشستی، پاسخی دلپذیر که روانش آرام گیرد و زبانش در کام خزد نداشتم، ناچار پای بی نیازی بر تارک پیمان سوده، روانه در بند گردیدم به فر خجسته دیدار ایشان و دیگر خویشان دست پریشانی از دل بر کران زیست و پای ناکامی از گل بر آمد، بدرستی دانست که پیمان سرکاری را پاس اندیشم و گرنه بندگی های دیرین به جای خویش است.
کی باشد از در درآئی و این داستان ها یکباره سر آید این را بدان که این چند روزه به خواست بار خدا و فرمایش بندگان خدایگان حاجی از یزد به جندق و از آنجا به طهران رفته، دیگرم امید بازگشت بدین گلشن که خارش من و گلش توئی نیست. بار خدا را سپاس اندیشم و ستایش گذار که در این راه پوئی ها و مردم جوئی ها ترا دیدم و مهرت به جان گزیدم، اگر نه یاران ری را در این جنبش دیرانجام و دوندگی های هیچ فرجام از راه آوردی شایان و نیازی در خور آبم بشست و بادم به دست بود، زود باز آی که دیده در راه و از چشمداشت سفید است.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶ - به یکی از دوستان نوشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸ - پاسخ نامه ای است که بدوستی نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.