هوش مصنوعی:
نامهای از میرزا جعفر به برادرش مشهدی که حاوی گلایههایی از بیتوجهی و سردی روابط است. نویسنده از عدم پاسخگویی و بیمحبتی طرف مقابل شکایت کرده و تأکید میکند که اگر این روند ادامه یابد، روابطشان به سردی خواهد گرایید. همچنین، به برخی سفارشات و تعهدات مالی اشاره شده و از برادر خواسته شده تا در حفظ و نگهداری برخی آثار و کتابها کوشا باشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم پیچیدهی عاطفی و اجتماعی است و از اصطلاحات ادبی و تاریخی استفاده شده که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین، لحن گلایهآمیز و برخی اشارات غیرمستقیم نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.
شمارهٔ ۸۲ - به میرزا احمد صفائی نگاشته
نزدیک سفارش ها کردم و از دور نگارش ها که سالی دو ابره خوش تار و پود «خوری» باف به سرکار میر ابوجعفر فرست، و نیز همواره پاس اندیش پیک و پیام باش. دو سال یکبار جفتی گرگابی که سختی چرم و نرمی تیماجش پا در کفش دو بندی میر مدینه و چکمه میر حاج یارد کرد، نیز انباز نیاز سازی خوشتر.چنان می دانستم همه ساله نیاز گزاری و همه روزه نامه نگار. این روزها در ری نوشته ای از وی رسید که بارها پاس سفارش های ترا به صفائی نگارش ها کرده ام و پوشیده های راز و نیاز دل را که خامه روشنگر و ترجمان است گزارش ها. باری پیامی نداد و اگر همه دشنامی باشد پاسخی نفرستاد. اگر از این پس گرمی ها را سردی زاید و یگانگی را بیگانگی فزاید، گناه از من مدان و آستین بیزاری میفشان. چرا چون تو جوانی تازه بازار که در رسته کیهانت هزار کار است و هنوزت خریداری نیست، و کالای پذیرش را روز بازاری، نبایستی چنین سست شناخت و کم نواخت باشد. ابره و خرمای این دوست نه آنست که دل بهانه سگالد و لب فسانه سراید. هر کس را پایگاهی دگرگون است و شمار یاران یکدل از هنجار بیگانه ساران صد دله بیرون. یکی گویان از دو پرستان جدا کن و سایه از آفتاب بازشناس. اگر تا اکنون نیاز را ساز داده ای و به سر کارش نفرستاده ای نامه پوزش نگار انباز نوا داشته، اگر همه بر دست ابر و باد است فرستادن خواه، و آینده پشت بر هنجار گذشته به یک پای پاداش ایستادن، چرخ های رنگین و کوزه های سنگین که در چنگ آقا رضا و از سنگ آقا رجب سوده ماند از وی بخواه.
گرامی سرور آقا ابوالحسن پنج تومان من و بهای ابره های ترا، اگر در پای برد خون از سپهر نخواهد ریخت، و آذر از زمین نخواهد رست. با دوستان از جان و سر دریغی نیست تا به سیم و زر چه رسد. مگر به خواهش کوزه و کاسه تلواس و تاسه آز باز نشانی. نامه پارسی گوهر فرزندی میرزا جعفر به مشهدی برادر خود نگاشت پس از رسیدن وخواندن بستان و نگاهدار، او مرد این بازار و آن فرومایه کالا را خریدار نیست. در تماشای «تبت» و «توحید» و «باغ هنر» و «آبگیر آب بندان» و «جوی حرمتی» و دشت «نوبهار» از من براندیش و در آبادی و پاسداری هر یک کیش و کوشش پیش آور اگر این بار از سرکار سید نامه خرسندی نرسد، دل زود رنج را از تو رنجشی دیر پای خواهد رست. به گفت نازیبا و نگار ناشیوا تا کی روز خود و روزگار یاران توان برد، مصرع: من گویم و خودتو نشنوی شوردنگی.
گرامی سرور آقا ابوالحسن پنج تومان من و بهای ابره های ترا، اگر در پای برد خون از سپهر نخواهد ریخت، و آذر از زمین نخواهد رست. با دوستان از جان و سر دریغی نیست تا به سیم و زر چه رسد. مگر به خواهش کوزه و کاسه تلواس و تاسه آز باز نشانی. نامه پارسی گوهر فرزندی میرزا جعفر به مشهدی برادر خود نگاشت پس از رسیدن وخواندن بستان و نگاهدار، او مرد این بازار و آن فرومایه کالا را خریدار نیست. در تماشای «تبت» و «توحید» و «باغ هنر» و «آبگیر آب بندان» و «جوی حرمتی» و دشت «نوبهار» از من براندیش و در آبادی و پاسداری هر یک کیش و کوشش پیش آور اگر این بار از سرکار سید نامه خرسندی نرسد، دل زود رنج را از تو رنجشی دیر پای خواهد رست. به گفت نازیبا و نگار ناشیوا تا کی روز خود و روزگار یاران توان برد، مصرع: من گویم و خودتو نشنوی شوردنگی.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱ - به گرگین خان نوشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳ - به یکی از دوستان نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.