۱۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۶ - به یکی از نزدیکان نگاشته

نور چشم مکرم ندانستم درباب خطاب جناب ولی النعم چه کردی، رای سرکار خان بر چه قرار گرفت، رفتند یا هستند میروی یا می مانی. بندگان معزی الله را به شما وثوقی تمام است. هر روز به سنت بخشعلی بیک بر آستانی خفتن و از پی کاروان رفتن شرط کفایت و کاردانی نیست. خالی از تردید و تامل همراهی کن، عذر و کید و زرق و شید حواشی و خدم را فواضل اطمینان سرکار خان رفع خواهد کرد. مهما امکن ساعی باش مالش را نبرند و نخورند. خود هم از طریق راستی منحرف مشو، خطرات خلاف و خیانت را از نفس خطا فرما باز پرداز، بیش از این حاجت اطناب نیست، بیت:

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۵ - به یکی از دوستان نگاشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷ - به یکی از دوستان نوشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.