هوش مصنوعی:
این متن به موضوعات اخلاقی و عرفانی میپردازد و بر اهمیت تقوا، پرهیز از فریب و هوس، و پیروی از قرآن و حکمت تأکید میکند. همچنین، به نقش انسان در رسیدن به کمال و دوری از دنیای مادی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تقوا و حکمت ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - این قصیدهٔ را هم هنگام اقامت در سرخس سروده
درگه خلق همه زرق و فریبست و هوس
کار درگاه خداوند جهان دارد و بس
هر که او نام کسی یافت ز آن درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش از کس
بندهٔ خاص ملک باش که با داغ ملک
روزها ایمنی از شحنه و شبها ز عسس
گر چه با طاعتی از حضرت او «لا تامن»
ور چه با معصیتی از در او «لا تیاس»
ور چه خوبی به سوی زشت به خواری منگر
کاندرین ملک چو طاووس بکارست مگس
ساکن و صلب و امین باش که تا در ره دین
زیرکان با تو نیارند زد از بیم نفس
کز گران سنگی گنجور سپهر آمد کوه
وز سبکساری بازیچهٔ باد آمد خس
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک
برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
همره جان و خرد باش سوی عالم قدس
نه ستوری که ترا عالم حسست جرس
پوست بگذار که تا پاک شود دین تو هان
که چوبی پوست بود صاف شود جوز و عدس
عاشقی پرخور و پر شهوت و پر خواب چو خرس
نفس گویای تو ز آنست به حکمت اخرس
رو که استاد تو حرصست از آن در ره دین
سفرت هست چو شاگرد رسن تاب از پس
نام باقی طلبی گرد کم آزاری گرد
کز کم آزاری پر عمر بماند کرکس
در سر جور تو شد دین تو و دنیی تو
که نه شب پوش و قبابادت و نه زین نه فرس
چنگ در گفتهٔ یزدان و پیمبر زن و رو
کنچه قرآن و خبر نیست فسانهست و هوس
اول و آخر قرآن ز چه «با» آمد و «سین»
یعنی ندر ره دین رهبر تو قرآن بس
آز بگذار که با آز به حکمت نرسی
ور بیان بایدت از حال سنایی بر رس
کار درگاه خداوند جهان دارد و بس
هر که او نام کسی یافت ز آن درگه یافت
ای برادر کس او باش و میندیش از کس
بندهٔ خاص ملک باش که با داغ ملک
روزها ایمنی از شحنه و شبها ز عسس
گر چه با طاعتی از حضرت او «لا تامن»
ور چه با معصیتی از در او «لا تیاس»
ور چه خوبی به سوی زشت به خواری منگر
کاندرین ملک چو طاووس بکارست مگس
ساکن و صلب و امین باش که تا در ره دین
زیرکان با تو نیارند زد از بیم نفس
کز گران سنگی گنجور سپهر آمد کوه
وز سبکساری بازیچهٔ باد آمد خس
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک
برگ توتست که گشتست به تدریج اطلس
همره جان و خرد باش سوی عالم قدس
نه ستوری که ترا عالم حسست جرس
پوست بگذار که تا پاک شود دین تو هان
که چوبی پوست بود صاف شود جوز و عدس
عاشقی پرخور و پر شهوت و پر خواب چو خرس
نفس گویای تو ز آنست به حکمت اخرس
رو که استاد تو حرصست از آن در ره دین
سفرت هست چو شاگرد رسن تاب از پس
نام باقی طلبی گرد کم آزاری گرد
کز کم آزاری پر عمر بماند کرکس
در سر جور تو شد دین تو و دنیی تو
که نه شب پوش و قبابادت و نه زین نه فرس
چنگ در گفتهٔ یزدان و پیمبر زن و رو
کنچه قرآن و خبر نیست فسانهست و هوس
اول و آخر قرآن ز چه «با» آمد و «سین»
یعنی ندر ره دین رهبر تو قرآن بس
آز بگذار که با آز به حکمت نرسی
ور بیان بایدت از حال سنایی بر رس
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۷
۱۳۱۲
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.