۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸ - از زبان دوستی به دیگری نگاشته

قربانت شوم من که هرگز جز اندیشه وصالت خیال نداشتم. احوالی از اخلال محروم روی داده که حصول خیالت نیز به وجهی که باید میسر نیست، مصرع: چه کنم خط بخت من این است. با وجود فقدان شکیب همچنان حوصله خواهم کرد. از احدی هم گله ندارم، اول قاروره نیست که در اسلام شکسته باشد. همواره مشتاقان مهجورند و نزدیکان دور.در طی آن رقعه هائی که سابق ارسال خدمت شد استدعای نگارش شرح حالی کرده بودم، ندانم مجال مطالعت نیفتاد و یا اسعاف مسئول نیازمندان را مصلحت ندیدند. باری اگر دماغ و فراغی داری گاه بیگاه مختصر یا مجمل یا مفصل طرحی و شرحی از حقایق حالات شریف برنگاری خالی از التفاتی نخواهد بود، چنانچه این مایه توجه را نیز مضایقت خیزد مختارند، بیت:

ناکامی ما هست چو کام دل دوست
کام دل ما همیشه ناکامی باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷ - به یکی از دوستان نوشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹ - از زبان کسی به دیگری نگاشته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.