هوش مصنوعی: نویسنده در این متن به توصیف دیدار خود با حاجی محمد علی، دوست دیرینه‌اش، می‌پردازد. او از ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری حاجی محمد علی مانند مهربانی، خوش‌زبانی و مهمان‌نوازی تعریف می‌کند. نویسنده همچنین از پیری و خستگی خود می‌گوید و از دوستش می‌خواهد که اگر حال و فرصتی دارد، گزارشی از زندگی‌اش را برایش بنویسد. در پایان، نویسنده از دوستش می‌خواهد که اگر کسی را می‌بیند که مهربان و پاسخگو است، از طرف او سلام برساند.
رده سنی: 16+ متن دارای واژگان و عبارات ادبی پیچیده است و درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد. همچنین، موضوعاتی مانند پیری و فرسودگی ممکن است برای خوانندگان جوان جذاب نباشد.

شمارهٔ ۶ - به حاجی محمد علی کاشانی نگاشته

یار دیرینه، دوست بی کنیه، انباز درنگ و گشت، دمساز شبستان و دشت، حاجی محمد علی را پویه اندیش فرخ دیدارم، و آرزومند خجسته گفت و گزار. هشتم ماه رجب است به راهی برخان نو که بنیادی بلند است و رستائی ارجمند گذر داشتم. آقازاده را بر کلبه خان نشسته دیدم و با مردی از در داد و خواست سخن فرا پیوسته. بارهی بیش از آنکه گفتن و شنیدن توان، ساز مهربانی ساخت و راز خوش زبانی راند، نشستم ونخست پرسش از وی این بود که رسته کدام باغی و پرتو کدام چراغ؟ به همان روش های شیرین منش که کیش تست، خنده را بر سخن پیشرد داشت و به شیوه کوچک دلی، آئین قنبرک بافی نو ساخت که فرزند دوست دیرین پیوندت حاجی محمد علیم، اگرت نیازی به فزایش نام و نشان و نمایش راز پیدا و پنهان هست افسانه از هر در ساز و داستان شناسائی دراز آرم. گفتم خاموش کن و از هر چه در این باب باید فراموش، که همان یک سخنم از همه راهی بی نیاز آورد و دیدار همایونت بر درستی گوهر رازهای نهفته و چیزهای نگفته باز برد، مصرع:شیر را بچه همی ماند بدو
پس از پرسش های پدرانه بر آن شدم که هر هنگام بدان خان گذار آرم دمی دو باوی انجمن سازم و پژوهش روزگار تو کار و کردار او و بندگی های خود را سخن پردازم، مصرع: از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است. خوشا و خرما آن روزگاران، پیری و خستگی و کاستی و شکستگی سختم افسرده و زبون ساخته، پروای هیچ ندارم. ندانم تو چونی و چگونه می گذاری و روزگاران پایان و پیری بر کدام راه و روش می سپاری؟ اگرت آسودگی و پروائی هست گزارش زندگانی را نگارش کن و فرزندی آقاجانی را در رسانیدن سفارش فرمای، در هر که مهر بینی و بر پرسش گشاده چهر نگری از منش درودی آسمان سرود بر سرای و پوزش اندیش جداگان نامه باش، کاری که از من ساخته دانی بی ساختگی بر نگار که در انجامش چار اسبه خواهم تاخت.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵ - داستانی از کتاب زینت المجالس که با انشائی تازه نگاشته است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷ - به خواهش میرزا جعفر در ری نگاشته است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.