هوش مصنوعی:
این متن به ارزشهای اخلاقی مانند بخشش بدون چشمداشت، سپاسگزاری بیریا و ایستادگی بر اصول انسانی تأکید دارد. همچنین، به نقد رفتارهای مادیگرایانه و ریاکارانه میپردازد و ستایشی از بزرگان و حکمرانان عادل و بخشنده دارد. در پایان، به تمجید از شهریاری با صفات نیکو اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و ادبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی عبارات ممکن است برای خوانندگان جوان پیچیده باشد.
شمارهٔ ۱۱ - در « داد و دهش» نگاشته
داد و دهش را به کیش من بنده شش نشان است: پیش از خواست دادن، بیش از خواست دادن، بی خواهش سپاس دادن، بی آرزوی پاداش دادن، بی اندیشه خشنودی بار خدا دادن، با شرمساری و پوزش گزاری دادن.
جز بدین روش دادن و بر این منش ایستادن، اگر همه در راه خدا باشد، پیله وری است و به آئین بازاریان خریدار آزار، گران فروشی و ارزان خری. چنانکه دیده و دانی دارایان سیم و زر، و خداوندان گاو و خر پس از آنکه با گوهر سیاه کاسه و نهاد خشک ناخن نیروها آزمایند و از روی آوردن و پشت کردن سرخ ها و زردها آیند، دو پول سیاه جز بدریافت چار حور سپید در آستین ننهند و به دست خواهند اگر چه دستار سبزش بر سر ندهند، هیچ شرمی آزرم خواره که به پولی دو ناسره بدین رسوایی از بار خدای و پاک پیمبر تا سه و تلواس جاکشی داشته باشد، پیداست که در چه شمار است و زربنده و خر گدای کدام بازار، مصرع: زین هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا.
پاک یزدان را ستایش و سپاس که با رنج دربدری... از آورده پستان تا پرورده بستان به یغمای سردار رفتن، و کیسه پرداخته و مهربانی بزرگان کشور و سترگان لشکر و چاکر نوازی های شهزادگان و بستگی های آزادگان و دست سخن سنجی سی و هشت سال از پی آن زرد و سپید که سرسبزی کیهان و سرخ روئی آن خانه بدوست، دست خواهش پیش مردان بخشش یا کاسه سیاهی نرفت و کاسه هست و بودم به آرایش خوان یا آلایش کام کیسه بر کمر دار و دارای کلاهی ندوخت.
اگر دانم بخشنده ایران کدام است یا تهی دست ناخن خشک این ویران را چه نام لال به خاک درآیم و کور از خاک برآیم. مگر شهریار خورشید تخت، جمشید بخت، نوشیروان داد سلیمان نهاد، کاوس کلاه فریدون اختر، پرویز سپاه سکندر کشور، درویش پادشاه منش، پادشاه درویش روش، آفتاب شهریاران، افسر کلاه داران محمد شاه که پاک روانش چون بخت جوان فزاینده باد و جاویدان جهانش چون تخت کیان پاینده، نخواسته از دست دریا سارش ریزش ها دیدم، و بی مزد ستایش به فر داد بی سپاسش به بخشش و بخشایش ها رسیدم، قطعه:
برومند باد آن همایون درخت
که در سایه او توان برد رخت
که از شایه آرایش خوان نهد
که از سایه آسایش جان دهد
و همچنین بندگان بلند آستان کیوان پایه خورشید سایه، دانای خردهای نگفته، شناسای رازهای نهفته، پناه تخت و کشور، پشت تیب و لشکر...
جز بدین روش دادن و بر این منش ایستادن، اگر همه در راه خدا باشد، پیله وری است و به آئین بازاریان خریدار آزار، گران فروشی و ارزان خری. چنانکه دیده و دانی دارایان سیم و زر، و خداوندان گاو و خر پس از آنکه با گوهر سیاه کاسه و نهاد خشک ناخن نیروها آزمایند و از روی آوردن و پشت کردن سرخ ها و زردها آیند، دو پول سیاه جز بدریافت چار حور سپید در آستین ننهند و به دست خواهند اگر چه دستار سبزش بر سر ندهند، هیچ شرمی آزرم خواره که به پولی دو ناسره بدین رسوایی از بار خدای و پاک پیمبر تا سه و تلواس جاکشی داشته باشد، پیداست که در چه شمار است و زربنده و خر گدای کدام بازار، مصرع: زین هر دو نام ماند چو سیمرغ و کیمیا.
پاک یزدان را ستایش و سپاس که با رنج دربدری... از آورده پستان تا پرورده بستان به یغمای سردار رفتن، و کیسه پرداخته و مهربانی بزرگان کشور و سترگان لشکر و چاکر نوازی های شهزادگان و بستگی های آزادگان و دست سخن سنجی سی و هشت سال از پی آن زرد و سپید که سرسبزی کیهان و سرخ روئی آن خانه بدوست، دست خواهش پیش مردان بخشش یا کاسه سیاهی نرفت و کاسه هست و بودم به آرایش خوان یا آلایش کام کیسه بر کمر دار و دارای کلاهی ندوخت.
اگر دانم بخشنده ایران کدام است یا تهی دست ناخن خشک این ویران را چه نام لال به خاک درآیم و کور از خاک برآیم. مگر شهریار خورشید تخت، جمشید بخت، نوشیروان داد سلیمان نهاد، کاوس کلاه فریدون اختر، پرویز سپاه سکندر کشور، درویش پادشاه منش، پادشاه درویش روش، آفتاب شهریاران، افسر کلاه داران محمد شاه که پاک روانش چون بخت جوان فزاینده باد و جاویدان جهانش چون تخت کیان پاینده، نخواسته از دست دریا سارش ریزش ها دیدم، و بی مزد ستایش به فر داد بی سپاسش به بخشش و بخشایش ها رسیدم، قطعه:
برومند باد آن همایون درخت
که در سایه او توان برد رخت
که از شایه آرایش خوان نهد
که از سایه آسایش جان دهد
و همچنین بندگان بلند آستان کیوان پایه خورشید سایه، دانای خردهای نگفته، شناسای رازهای نهفته، پناه تخت و کشور، پشت تیب و لشکر...
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰ - به میرزا اسمعیل هنر نگاشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲ - به میرزا محمد علی خطر نگارش رفته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.