۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

بلاگردان مبارک وجودت شوم، دستخط مبارک که به آن طرز خوش و طور دلکش مرقوم داشته بودند زیارت شد. چندان دیده بر آن سودم که از سوداش جز بیاضی، و از بیاضش الاسودای نماند، فرد:

معجز است این نامه یا سحر حلال
هاتف آورد این سخن یا جبرئیل
قربان خامه و بنان و نامه و بیانت شوم، این عریضه که من به خدمت فرستادم و آن نصیحت های سرد بی مزه که شرح دادم غیر از سرکار مرشد هر که بود البته جواب نمیداد، و اگر لابد باید جوابی بدهد فحش مادر و پدر می فرستاد، فدای آن حوصله و بردباری و بنده نوازی و یاری که بجای خطا عطا فرماید و عوض فضیحت نصیحت کند، فرد:

بندگی هیچ نکردیم و طمع می دارم
که خداوندی از آن سیرت و اخلاق آید
بلاگردانت شوم، سی سال دور عالم گردیده ام و به انواع مختلف آدم ها دیده به آن سر مبارک و پیکر نازنین اگر محل راز دیده ام یا بوی آدم درست که اختیار زبانش را داشته باشد به دماغم رسیده، فرد:

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی
مقصود از این بی ادبی ها آن است که بنیاد کار خود را محکم سازند و هر کسی را موافق و محرم ندهند، تا آبروی سرکار مرشد مهربانم برجاست، کارها همه به سامان است و دردها به درمان. کاری که به صبر ساخته نشود و امری که به تحمل پرداخته نیاید، ثمرش ندامت و شماتت خواهد بود، فرد:

صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست
تصدقت شوم، بلاگردانت شوم، این صبر از بابت ضرورتست والا چه صبری چه طاقتی چه آرامی چه افاقتی، اگر روز و شبم را می دانم یا تمیز بد از خوب می توانم، لعنت خدا و نفرین رسول بر من باد. حال با عروس جناغ دلخواه شکسته اند و عهد فیصل انجام بسته، بسیار خوب و مبارک است، انشاء الله شما خواهید برد و او هم به عهد خود وفا خواهد کرد، فرد:

گر فراقت نکشد جان به وصالت بدهم
تو گرو بردی اگر جفت و اگر طاق آید
امیدوارم ببری و زود ببری، آقاجانی بیک چهار پنج تومان بدهی دیوان دارد من هم امروز از نواب اشرف رقم معافی برای او خواهم گرفت. این هم خدمت من به عروس به شرط آنکه زود ببازد و به عهد خود وفا کند. باز دراز نفسی کردم به امام حسین اگر میدانم چه می نویسم باید عفو کنی، اگر قرشی برحبشی نبخشاید و مرشد به مرید راه ننماید بار به منزل و سفینه به ساحل نخواهد رسید، خود را به خدا و به خداوند سپردم.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰ - به میرزا ابوجعفر اردکانی در اردکان نگاشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.