هوش مصنوعی:
این شعر به توصیف زیباییهای طبیعت در فصل بهار میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه، عناصر مختلف طبیعت مانند گلها، باد، ابر، بلبلان و سرو را به تصویر میکشد و از تغییرات فصل بهار و تأثیر آن بر محیط اطراف سخن میگوید. همچنین، شعر به مفاهیمی مانند عشق، نو شدن و زیباییهای زندگی اشاره دارد.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق و تصاویر شاعرانه است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۴۲ - عروس گلزار
باز پیرانه سر از باد بهار
یافت پیرایه عروس گلزار
شد جوان، نخل کهن را عادت
گشت نو، سرو چمن را رفتار
آمد از ابر همان شیوه پیش
سر زد از باد همان پیشه پار
ابر را همسفری با خورشید
باد را همنفسی با اسحار
ناف گل، نافه آهوی ختن
برگ تر، برقع بانوی تتار
بلبلان را همه در گل مسکن
قمریان را همه بر سرو قرار
برده زنگار به گلشن سبزه
سوده شنجرف به گیتی گلزار
عود را عایده از ساعد سرو
تاک را کبکبه از دوش چنار
آب حیوان همه در چشمه کوه
آتش گل همه در خرمن خار
لاله از رنگ چو روی دلبر
غنچه دلتنگ چو لعل دلدار
ابر را گریه پارینه عمل
باد را جنبش دیرینه شعار
قلم صنع به دیوار چمن
کلک تقدیر، در ایوان بهار
آن لب لاله کشید از شنجرف
و آن خط سبزه نوشت از زنگار
برهمن وار، براهیم چمن
آزر آثار، خلیل آزار
بت تراشیش به گلشن پیشه
بت فروشیش به بستان هنجار
نای بلبل، چو نی موسیقی
جان قمری، چو لب موسیقار
آن به فریاد، ز بد عهدی گل
این در افغان ز دل آزاری خار
دوش شد رهبر من، سوی چمن
ناله قمری و فریاد هزار
باغ را دیدم از آن سان که ندید،
هیچ دلداده بروی دلدار
چمنی دیدم از انبوهی گل،
گلشنی یافتم از دوری خار
یافت پیرایه عروس گلزار
شد جوان، نخل کهن را عادت
گشت نو، سرو چمن را رفتار
آمد از ابر همان شیوه پیش
سر زد از باد همان پیشه پار
ابر را همسفری با خورشید
باد را همنفسی با اسحار
ناف گل، نافه آهوی ختن
برگ تر، برقع بانوی تتار
بلبلان را همه در گل مسکن
قمریان را همه بر سرو قرار
برده زنگار به گلشن سبزه
سوده شنجرف به گیتی گلزار
عود را عایده از ساعد سرو
تاک را کبکبه از دوش چنار
آب حیوان همه در چشمه کوه
آتش گل همه در خرمن خار
لاله از رنگ چو روی دلبر
غنچه دلتنگ چو لعل دلدار
ابر را گریه پارینه عمل
باد را جنبش دیرینه شعار
قلم صنع به دیوار چمن
کلک تقدیر، در ایوان بهار
آن لب لاله کشید از شنجرف
و آن خط سبزه نوشت از زنگار
برهمن وار، براهیم چمن
آزر آثار، خلیل آزار
بت تراشیش به گلشن پیشه
بت فروشیش به بستان هنجار
نای بلبل، چو نی موسیقی
جان قمری، چو لب موسیقار
آن به فریاد، ز بد عهدی گل
این در افغان ز دل آزاری خار
دوش شد رهبر من، سوی چمن
ناله قمری و فریاد هزار
باغ را دیدم از آن سان که ندید،
هیچ دلداده بروی دلدار
چمنی دیدم از انبوهی گل،
گلشنی یافتم از دوری خار
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱ - زنده جاوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳ - در سوگ همسر خود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.