۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵ - خیمه سیمگون

وقت آن شد که دگر در گلزار
سیمگون خیمه زند ابر بهار

آزری ابر شود بت پرور
مانوی باغ شود غنچه نگار

آورد عاریه لعل از دل سنگ
پرورد نامیه، گل در بن خار

راه اندیشه زند قامت سرو
پای اندازه برد دست چنار

عنبر از خاک برآرد بستان
سنبل از سنگ نماید کهسار

سبزه فیروزه برد در گلشن
غنچه بیجاده نهد در گلزار

مرغ مرغوله زند بر سر سرو
یار بیغاله کشد از کف یار

سایه بر گل فکند سنبل تر
خمیه بر سبزه زند ابر بهار

می خورد مفتی شهر از صوفی
گل برد مفلس ده از بازار

سبزه از یاوری باد سحر
لاله از ساحری ابر بهار

کوه را حلّه کند از شنگرف
دشت را جامه دهد از زنگار

ابر مانند مغی باده فروش
لاله، چون مغ بچه باده گسار

تر شود آن، تنش از رشحه می
خون خورد این دلش از بیم خمار

قدرت ما سکه از خاک ختن
قوت جاذبه، از مشک تتار

باغ را غالیه بندد به میان
راغ را لخلخه آرد به کنار

غنچه در بزم چمن، خسرو وش
لاله بر طرف دمن، لیلی وار

گردد این دور ز مجنون خزان
شود آن یار به شیرین بهار

باغ را، لاله کند لعل انگیز
راغ را، ژاله کند گوهربار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴ - صبح صادق
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶ - مهر منیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.