هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از فراق یار خود شکایت می‌کند و روزگار بدون معشوق را تاریک و سیاه توصیف می‌کند. او از دل غرق در خون و اشک‌های بی‌پایان خود می‌گوید و زیبایی معشوق را با عناصر طبیعت مانند گل و صنوبر مقایسه می‌کند. شاعر از معشوق می‌خواهد که خود را از دیدگانش پنهان نکند، زیرا چشمانش به عشق او نیازمند است. همچنین، او اشاره می‌کند که راز عشق تنها با لب‌های معشوق گشوده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۳

بیا که بی تو، مرا روزگار شد، یارا
چنان سیه، که نباشد به غیر شب ما را

بدین روش که دل اندر محیط خون شده غرق
عجب مدار، که آرم ز دیده دریا را

میان باغ به یک جلوه از خرامیدن
به گل نشان تو، صنوبر قدان رعنا را

مپوش ماه رخ و منع ما مکن ز نظر،
که ناگزیر ز مهر است دیده، حربا را

ز نقطه دهنش هیچ دم مزن، افسر
که جز لبش نگشاید کس این معما را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.