هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غم و اندوه عمیق شاعر است که در دل او جای گرفته و به نظر نمی‌رسد التیامی برای آن وجود داشته باشد. شاعر از عشق و دلتنگی سخن می‌گوید و احساس می‌کند که غم او بی‌پایان است. او از ناتوانی در بیان دردهایش می‌گوید و به تصاویری مانند دریا و قطره اشاره می‌کند تا وسعت رنج خود را نشان دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۹۱

غمی دارم به دل مدغم که در عالم نمی‌گنجد
دلی دارم به غم توأم که در آدم نمی‌گنجد

ز مرهم‌ها، جراحت‌ها، پذیرند التیام آخر
مرا جان‌سوز زخمی، کاندر او مرهم نمی‌گنجد

الهی ای غم دلبر، فزون گردی به دل گرچه،
مرا هرگز ز دلتنگی به دل جز غم نمی‌گنجد

دهانت قطره و در سینه‌ام دل، لجه‌ای پرخون
عجب دارم چرا کان قطره اندر یم نمی‌گنجد

به دریا کی توانم داد جا سیل سرشکم را
بوّد پیدا بر دانا، که یم در یم نمی‌گنجد

برون افتاد افسر، طفل فکر بکرت از پرده
که عیسی تا ابد در دامن مریم نمی‌گنجد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.