هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلباختگی خود سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند زلف و لعل، احساسات خود را بیان می‌کند. او از اسارت در زلف معشوق و تاریکی روزگار خود می‌نالد و آرزوی دیدار دوباره را دارد. در نهایت، از مرگ خود سخن می‌گوید و امیدوار است که معشوق پس از مرگش بر سر خاکش بیاید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مرگ و اندوه ممکن است برای برخی از گروه‌های سنی پایین نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۰۷

ای پناه هر فقیر و هر اسیر
من ز پا افتاده‌ام دستم بگیر

نه همین زنجیر ما زلف تو شد
هر خمش زندان جان صد اسیر

از دو زلفت روزگارم چون شب است
وز دو لعلت ارغوانم چون زریر

چون رخت ماهی ندیده تاکنون
چشم عالم بین مام چرخ پیر

جستجوی دل ز زلفت می کنم
من نه تنها، بلکه هر برنا و پیر

بود در زلف تو و گم شد دلم
بعد عمری جستمش از نوک تیر

گر به خاکم بگذری بعد از هلاک
چون نیم در استخوان افتد نفیر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.