هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام و دردهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از عشق بیپاسخ و رنجهای روحی ناشی از آن مینالد و بیان میکند که چگونه مهر معشوق در وجودش نفوذ کرده و رهایی از آن غیرممکن است. همچنین، او به زیبایی معشوق و تأثیر آن در زندگی خود اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۳۸
تیری که زد به دشمن، ما را نشست بر دل
دردا که صید ما را صیاد کشت غافل
افسوس، کان جفاجو، از ما نمی ستاند
هرگز بهای بوسی جان و تن و سر و دل
ما را به خاک کویش جان دادن است آسان
وز دست جور عشقش جان بردن است مشکل
گر استخوان شکافند بیرون نمی توان کرد
ما را که آب مهرش بسرشته اند در گل
قندیل و شمع ما را پرتو فرو نشاند
در بزم اگر درآید ماهی بدین شمایل
عمری بود که افسر، با درد عشق یار است
کی می توان از این بحر کشتی برد به ساحل
دردا که صید ما را صیاد کشت غافل
افسوس، کان جفاجو، از ما نمی ستاند
هرگز بهای بوسی جان و تن و سر و دل
ما را به خاک کویش جان دادن است آسان
وز دست جور عشقش جان بردن است مشکل
گر استخوان شکافند بیرون نمی توان کرد
ما را که آب مهرش بسرشته اند در گل
قندیل و شمع ما را پرتو فرو نشاند
در بزم اگر درآید ماهی بدین شمایل
عمری بود که افسر، با درد عشق یار است
کی می توان از این بحر کشتی برد به ساحل
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.