هوش مصنوعی:
این شعر به یاد روزهایی میپردازد که شاعر در محبت معشوق غرق بود و با زلف و روی او روزگار میگذراند. او از لحظات عاشقانه، بیقراریها، و رسواییهای ناشی از عشق سخن میگوید و از روزهایی یاد میکند که با خیال معشوق، عناصر طبیعت مانند باد، خاک، آب، و آتش را تجربه میکرد. در نهایت، شاعر از رنجهای عشق و سواری بر اسب غم میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامناسب باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رسوایی و رنج عشق نیاز به درک عاطفی بالاتری دارد.
شمارهٔ ۱۴۵
یاد ایامی که در کوی تو کاری داشتیم
ما و دل با زلف و رویت روزگاری داشتیم
در خم هر حلقه زلف تو در القیم پارس
ای خوش آن شبها که ما چین و تتاری داشتیم
با دو زلف بیقرارت هر سحرگه با نسیم
با همه آشفته سامانی قراری داشتیم
در هوای گلشن روی تو ای زیبا نگار
صفحه رخ را ز خون دل نگاری داشتیم
بر سر بازار رسوایی ز فرّ عاشقی
با همه رسوا شدن ها، اعتباری داشتیم
در سر و چشم و کف و دل روزگاری شد که ما،
با خیالت باد و خاک و آب و ناری داشتیم
با تن رنجور و جان خسته در میدان عشق
سر به فتراک غم چابک سواری داشتیم
با خیال زلف و رویش روزگاری افسرا،
ما و دل در هر نفس لیل و نهاری داشتیم
ما و دل با زلف و رویت روزگاری داشتیم
در خم هر حلقه زلف تو در القیم پارس
ای خوش آن شبها که ما چین و تتاری داشتیم
با دو زلف بیقرارت هر سحرگه با نسیم
با همه آشفته سامانی قراری داشتیم
در هوای گلشن روی تو ای زیبا نگار
صفحه رخ را ز خون دل نگاری داشتیم
بر سر بازار رسوایی ز فرّ عاشقی
با همه رسوا شدن ها، اعتباری داشتیم
در سر و چشم و کف و دل روزگاری شد که ما،
با خیالت باد و خاک و آب و ناری داشتیم
با تن رنجور و جان خسته در میدان عشق
سر به فتراک غم چابک سواری داشتیم
با خیال زلف و رویش روزگاری افسرا،
ما و دل در هر نفس لیل و نهاری داشتیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.