هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر از عشق سوزان خود، جدایی از وطن، و احساس عدم در حضور معشوق سخن می‌گوید. تصاویر شعری مانند آتش، شمع، و گل‌ها به کار رفته‌اند تا عمق احساسات را نشان دهند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و تصوفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند 'سوزش درون' و 'عدم' نیاز به بلوغ فکری برای درک دارند.

شمارهٔ ۱۴۷

چو یاد خوی تو آید در آتش سخنم
گذارم آن که بسوزد ز شعله‌اش دهنم

هر آن که سوز درون مرا کند انکار
عجب کند که ببیند به غیر پیرهنم

پس از وفات من از داغ عشق خواهی یافت
که رسته لاله خونین ز دامن کفنم

گهی شهاب و گهی از شهاب می سوزم
فرشته باشم و در اوج دست اهرمنم

درآن بهار که هرگز خزان نیابد دست
منم که زمزمه آموز بلبل چمنم

بگیر دست من ای باغبان که در این باغ،
ز پا فتاد سرو و شکسته سمنم

به پارس زادم و نشو و نما به چین دارم
که چین نافه زلف تو خوش تر از وطنم

تو آمدی و عدم شد وجود من یکسر
در آن مکان که تو باشی گمان مبر که منم

بیاد شمع جمال تو هر سحر، افسر
میان جمع، فروزان چو شمع انجمنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.