هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه و عارفانه، از معشوق خود می‌خواهد تا با حضور و عنایتش، دنیای او را نورانی و زندگی‌اش را سرشار از عشق و مستی کند. او از معشوق می‌خواهد که غم‌هایش را به شادی تبدیل کند و با عشق خود، وجودش را پاک و روشن سازد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و عارفانه است که درک عمیق‌تر آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۷۸

بیا، تصرف در صنعت سکندر کن
ز آفتاب رخ، آیینه اش منور کن

بگو به ساقی مجلس، برغم زاهد خشک
ز آب روشن ساغر دماغ ما تر کن

ز عکس آن لب یاقوت، در پیاله ما
به جای لعل مروّق، شراب کوثر کن

اگر علاج جنون مرا طلبکاری
به گردن دلم آن طرّه معنبر کن

اگرچه فصل بهار است و بوستان فردوس،
بیا و کویم از آن رخ، بهار دیگر کن

وجود خاک رقیبان ز پختگی دور است
وجود پخته ما را بسوز و اخگر کن

به قاف غم چه نشینم هماره چون سیمرغ
دمی بر آتش آن رخ مرا سمندر کن

بگو به افسر از این پس که دُر نظمت را
نثار مقدم دلدار مهرپرور کن
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.