هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از معشوق خود می‌خواهد که با نشان دادن زیبایی‌هایش مانند لب و رخسار، ضعف دل او را درمان کند. او از عشق و حسرت به مژگان معشوق می‌گوید و آرزو می‌کند که روزی معشوق به او توجه کند. شاعر همچنین از غم و اندوه خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که او را از این حال نجات دهد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و مناسب سنین نوجوانی و بزرگسالی است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۷۹

بوسی به من از آن لب و رخسار عطا کن
ضعف دلم از شربت گل قند، دوا کن

تا فتنه بلایی به وجودت نرساند
جان و دل ما را هدف تیر بلا کن

دیری است که رو بر طرف قبله نکردم
بنمای رخ و ابروی خود، قبله نما کن

خون شد دلم از حسرت مژگان تو، ای ترک
زآن ناوک دل دوز، مرا کامروا کن

روزی به خطا، عنبر از آن زلف بیفشان
وز غالیه، خون در دل آهوی ختا کن

یا زلف منه تا نشوم شیفته خاطر،
یا فکر مشوش شدن باد صبا کن

افسر، مگر آن دولت دیدار بیابی
بر دولت دلدار جهاندار دعا کن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.