هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی به زیبایی‌های معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر می‌پردازد. با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند زلف عنبرین، تیرگون شدن جهان، و شراب لعل، شاعر احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند فنا در عشق، معرفت، و وحدت وجود نیز در شعر دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند شراب و عشق ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۸۱

گر آن دو زلف عنبرین به رخ شود نقاب تو
کنند تیرگون همی جهان بر آفتاب تو

به روزگار دوریت، چه پرتوم ز مهر و مه
بگو صبا برافکند، ز ماه رخ نقاب تو

رکاب را چه می کنی، دو پای تو دو چشم من
که در عقیق پرورم، دو حلقه رکاب تو

شراب لعل جام را، از آن به خاک ریختی
که قطره ای ز خون من چکیده در شراب تو

من از جگر دهم تو را تو از لبان دهی به من
لبان تو، شراب من، جگر مرا کباب تو

خراب از تو شد دلم، که یافت گنج معرفت
که معرفت در آن دلی، بود که شد خراب تو

وجود من همه تویی،‌ چه پرسی و چه گویمت
جواب تو، سؤال من، سؤال من جواب تو

وجود افسرت بود، خیالی، آن هم از عدم
به روزگار خود شبی، درآید ار به خواب تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.