۹۵ بار خوانده شده

بخش ۲۱ - صفت نجّار

نجار پسر زند همیشه
بر پای دلم ز جور تیشه

بر بستر کاهشم فکنده
چون تخته بزیر زخم رنده

تا آمد و رفت آن پسر دید
در سینه دلم غبار گردید

گامی که نهاده پس کشیده
چون ارّه امید من بریده

تا دل ز خیال او کباب است
زو دنیی و عقبیم خرابست

چون ارّه ز دست آن پریوش
هستم ز دو سر درین کشاکش

تا با غم او مرا شمار است
حق از دو طرف به دست یار است

چون وجد کنم چو متّه آهنگ
سوراخ شود ز وجد من سنگ

چون ارّه بود به چشم دشمن
از خار جفاش سینه ی من

بنمود بر استخوان من پوست
بر پنجره کاغذ از غم دوست

رخساره چنین و در مهارت
هستند ز قدرت حق آیت

بندند در از وقوف چالاک
از تخته ی روز و شب بر افلاک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۰ - صفت حدّاد
گوهر بعدی:بخش ۲۲ - صفت تخمه فروش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.