۹۵ بار خوانده شده
نجار پسر زند همیشه
بر پای دلم ز جور تیشه
بر بستر کاهشم فکنده
چون تخته بزیر زخم رنده
تا آمد و رفت آن پسر دید
در سینه دلم غبار گردید
گامی که نهاده پس کشیده
چون ارّه امید من بریده
تا دل ز خیال او کباب است
زو دنیی و عقبیم خرابست
چون ارّه ز دست آن پریوش
هستم ز دو سر درین کشاکش
تا با غم او مرا شمار است
حق از دو طرف به دست یار است
چون وجد کنم چو متّه آهنگ
سوراخ شود ز وجد من سنگ
چون ارّه بود به چشم دشمن
از خار جفاش سینه ی من
بنمود بر استخوان من پوست
بر پنجره کاغذ از غم دوست
رخساره چنین و در مهارت
هستند ز قدرت حق آیت
بندند در از وقوف چالاک
از تخته ی روز و شب بر افلاک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بر پای دلم ز جور تیشه
بر بستر کاهشم فکنده
چون تخته بزیر زخم رنده
تا آمد و رفت آن پسر دید
در سینه دلم غبار گردید
گامی که نهاده پس کشیده
چون ارّه امید من بریده
تا دل ز خیال او کباب است
زو دنیی و عقبیم خرابست
چون ارّه ز دست آن پریوش
هستم ز دو سر درین کشاکش
تا با غم او مرا شمار است
حق از دو طرف به دست یار است
چون وجد کنم چو متّه آهنگ
سوراخ شود ز وجد من سنگ
چون ارّه بود به چشم دشمن
از خار جفاش سینه ی من
بنمود بر استخوان من پوست
بر پنجره کاغذ از غم دوست
رخساره چنین و در مهارت
هستند ز قدرت حق آیت
بندند در از وقوف چالاک
از تخته ی روز و شب بر افلاک
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۲۰ - صفت حدّاد
گوهر بعدی:بخش ۲۲ - صفت تخمه فروش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.