هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر به توصیف فضایل خود، قدرت و عدالتش، و همچنین ستایش خداوند و لطف او می‌پردازد. او از جایگاه بلند خود در فلک و ملک سخن می‌گوید و به دشمنانش هشدار می‌دهد. همچنین، شاعر از فصاحت و بلاغت خود و تأثیر کلامش بر دیگران یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم پیچیده‌ی ادبی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و عرفانی ممکن است برای سنین پایین نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۹

صدری که برکشید کفش، ورچه چاکرم
چون تیغ آفتاب به چرخ زره ورم

عالی گهر علی شرف الملک فخر دین
کاسباب دولت است به سعیش میسرم

ای گفته و همه سخنان تو حق، که من
دستور چرخ پایه و، صدر فلک درم

برخود زآب لفظ تر خویش خایفم
زیرا که وقت بذله سراپای شکرم

آب حیات لفظ مداد آمده ست و من
در ظلمتش گهرچده همچون سکندرم

یک پیکرم که جان خرد زنده شد به من
لیکن به وقت عرض فصاحت دو پیکرم

با طول و عرض ملکت محکم اساس من
کاشانه یی است گنبد سبز مدورم

اندر میان جنتم از خوی خویش و هست
از لطف سلسبیلم و از خلق کوثرم

جامه ز رشک چاک زند نافه های مشک
پیش نسیم نکهت خلق چو عنبرم

هرجایگه که بود دلی همچو غنچه تنگ
چون گل شکفته شد زنسیم معطرم

تا عقد گوهر از سخن من نظام بافت
جوهر مثال حلقه بگوش است گوهرم

هرکاو حدیث از کژی خویش یاد کرد
از فرط عدل خویش نکرده ست باورم

بی نور و سرنگون چو چه آمد عدوی ملک
زان غم که رشک چشمه ی خورشید انورم

بدمهری و قطعیت او بین، که چون زبان
اغلب به کام دشمن ملک است خنجرم

از آفتاب و ماه فزونم به قدر از انک
کز ذره و ستاره فزون است لشکرم

مستغنیم به یاری ایزد، ولی زحرم
از کلک باسنانم و از خط زره ورم

منت خدای را که به لطفش میسر است
ملکی که در خیال نبودی مصورم

صدرا، زحسب حال رهی قصه یی شنو
تا برچه سان زگردش چرخ ستمگرم

نی نی کیاست تو بر اسرار واقف است
زین بیش دردسر-که مبادا- نیاورم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.