۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

از بهر یار دیده به کار است بس مرا
چشم از برای دیدن یار است بس مرا

زین نقشهای نغز در آینده در خیال
نقشی که بست نقش نگار است، بس مرا

گردی ز کوی یار بیار ای نسیم صبح
کان توتیای دیده ی تار است بس مرا

آن غرقه ی محیط ملالم که تا ابد
در خاطر آنچه نقش کنار است بس مرا

از درد و داغ آنچه بگوئی رفیق هست
چیزی که نیست صبر و قرار است بس مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.