هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او خود را مانند بلبلی توصیف می‌کند که آشیانه‌اش را بر گل بسته و از درد عشق می‌نالد، اما کسی زبانش را نمی‌فهمد. همچنین، به رابطه‌ی پیچیده‌ی بین عاشق و معشوق اشاره می‌کند و از ناآگاهی دیگران نسبت به دردهای عاشق می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۶

از آن مژگان تر جاروب کردم آستانش را
که با من در میان نبود غباری پاسبانش را

در این باغم من آن بلبل که چون بست آشیان بر گل
برد از شاخ اول از دوم شاخ آشیانش را

مریض عشق بیمار است محمل کو در این عالم
که می نالد ز درد و کس نمی فهمد زبانش را

اگر با خار گیرد عندلیبش خو عجب نبود
در آن گلشن که هست الفت به گلچین باغبانش را

سواری را که شهری می نهد سر بر سم توسن
کجا دست رفیق بینوا گیرد عنانش را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.