هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که با وجود جفاهای معشوق، باز هم به او عشق می‌ورزد. شاعر از تنهایی و نادیده گرفته شدن می‌نالد و آرزوی وصل به معشوق را دارد، اما این آرزو به سختی به دست می‌آید. او از درد تغافل و بی‌توجهی معشوق رنج می‌برد و احساس می‌کند که معشوق او را به کلی فراموش کرده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و شکایت ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۴

راضیم هر چه می داری به این خواری مرا
دیگران را گر چنین داری که می داری مرا

با جفایت هم خوشم ترک جفاکاری مکن
کز تو نبود بیش از این چشم وفاداری مرا

نیست با صیاد الفت بهر آب و دانه ام
کرده پا بست قفس ذوق گرفتاری مرا

کی دهم دامان وصل او به آسانی ز دست
کامد اندر دست این دولت به دشواری مرا

زاری من همچو غیر از بیم آزار تو نیست
می کنم زاری که می ترسم نیازاری مرا

مدعی تا کی ز کوی یار منعم، چون شود
بگذری از من ز راه لطف و بگذاری مرا

مردم از درد تغافل ناتوان چند ای طبیب
بینی از درد خود و نادیده انگاری مرا

نه کند یادم به عمد و نه برد نامم به سهو
برده است از یاد خود یکباره پنداری مرا

گوش آن گل نیست چون بر گفتگوی من رفیق
سود کی دارد چو بلبل نغز گفتاری مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.