هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وفاداری خود سخن می‌گوید، در حالی که از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد. او با وجود رنج‌های فراوان، هنوز دل در گرو عشق معشوق دارد و از جفاهای او می‌نالد. شاعر معشوق را سلطان عالم می‌خواند، حتی اگر به او بی‌اعتنایی کند، و از رشک و حسادت خود به هر چیزی که به معشوق نزدیک است، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات مورد استفاده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۶

جانم ز تن درآمد و در سر هوای تست
خاکم به باد رفت و هنوزم هوای توست

چاکم به دل اگر چه ز تیغ جفای تست
در دل مرا هنوز هوای وفای تست

ای بی وفا چنانکه تو بیگانه دوستی
ای وای بر کسی که دلش آشنای تست

کم کن جفا به عاشق خود شاه من که او
سلطان عالمست اگر چه گدای تست

پا بر زمین منه که برد رشک چشم من
بر خاک آن زمین، که بر او نقش پای تست

دشنامی از زبان تو تا نشنود رفیق
شد مدتی که ورد زبانش دعای تست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.