هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجهای عاشقانه و بیوفایی معشوق شکایت میکند. او از درد فراق، بیرحمی معشوق و نبود رسم وفاداری و دلجویی گله میکند و احساس تنهایی و غم عمیق خود را بیان میدارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، درد فراق و احساسات پیچیده است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است مناسب نباشد.
شمارهٔ ۵۰
جز جفاکار تو با من ز جفا کاری نیست
مکن ای یار که این رسم و ره یاری نیست
شد دلم خون ز غم و دلبر بی رحم مرا
رسم دلجویی و آئین وفاداری نیست
ماجرای دل پرخون به که گویم که کسی
نیست کز دیده ی او خون ز غمش جاری نیست
رفت تا از بزم آن ماه چو شمع از تف دل
کار من شب همه شب غیر شررباری نیست
دولت وصل تو در خواب گهی هست مرا
حیف کاین واقعه در عالم بیداری نیست
خنده بر گریه من می کنی و معذوری
که هنوزت خبر از درد گرفتاری نیست
دو سه روزی که رفیق از سر کویت رفته است
آن چنان رفته ز یاد تو که پنداری نیست
مکن ای یار که این رسم و ره یاری نیست
شد دلم خون ز غم و دلبر بی رحم مرا
رسم دلجویی و آئین وفاداری نیست
ماجرای دل پرخون به که گویم که کسی
نیست کز دیده ی او خون ز غمش جاری نیست
رفت تا از بزم آن ماه چو شمع از تف دل
کار من شب همه شب غیر شررباری نیست
دولت وصل تو در خواب گهی هست مرا
حیف کاین واقعه در عالم بیداری نیست
خنده بر گریه من می کنی و معذوری
که هنوزت خبر از درد گرفتاری نیست
دو سه روزی که رفیق از سر کویت رفته است
آن چنان رفته ز یاد تو که پنداری نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.