هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق نافرجام، بی‌وفایی معشوق، رنج‌های دل و ناامیدی‌های عاشق سخن می‌گوید. شاعر از جور و بیداد یار شکایت دارد و عشق را تنها ارزش واقعی زندگی می‌داند. همچنین، اشاره‌ای به سبک‌باری در سفر زندگی و نارضایتی از بی‌توجهی اطرافیان دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۶۷

دریغ یار عزیزم که از وفا عاری است
تمام دلبری و ناتمام دلداری است

مکن به زاری ما گوش و داد جور بده
که حسن ما و تو در زاری و دلازاریست

رقیب با سگ او یار شد فغان که مرا
گذار از آن سر کو بعد از این بدشواریست

به عشق کوش که کارآزمودگان گویند
که کار دهر بجز عشق جمله بیگاریست

وصال او که شهان راست آرزو در خواب
زهی طمع که گدا را هوس به بیداریست

ز دوش بار علایق بنه که سالک را
بهین تهیه سیر و سفر سبکباریست

رفیق شکوه ز بیماریم پر است اما
نه آنقدر که شکایت ز بی پرستاریست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.