هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، تنهایی، دیوانگی و جستجوی معنا در زندگی می‌پردازد. شاعر از ویرانه‌ها، گنج‌های پنهان، و بیگانگی سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را دربارهٔ آشنا و بیگانه بیان می‌کند. او از زندگی پر از افسانه و قصه می‌گوید و به دنبال آرامش در میان آشفتگی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به دیوانگی و بیگانگی نیاز به بلوغ فکری برای تفسیر دارد.

شمارهٔ ۷۰

چه باشد گر ترا ویرانه ی من خانه ای باشد
تو گنجی گنج را جا گوشه ی ویرانه ای باشد

نباشد بزم تو جای من دیوانه جای من
به کنج گلخنی یا گوشه ی ویرانه ای باشد

ز پا اندازدم اندوه دوران گرنه یک ساعت
به دستم شیشه ای یا بر کفم پیمانه ای باشد

نباشد آشنا گر با من آن بیگانه وش، بهتر
که شب با آشنایی روز با بیگانه ای باشد

کجا ماند نهان راز من رسوا اگر از من
به هر سو قصه ای و هر طرف افسانه ای باشد

مکن منعم بکوی آن پری، گر باشم آشفته
که در هر جا پریروئی بود دیوانه ای باشد

نباشد جا اگر در خانه اش ما را رفیق آن بس
که در شهری که باشد خانه ی او، خانه ای باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.