۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵

نه خود با من جفا آن بی وفا کرد
که با هرکس وفا کردم جفا کرد

کجا بیگانه با بیگانه این جور
کند کان آشنا با آشنا کرد

نبندد هیچ کس زین پس به او دل
به جان من بگویم گر چها کرد

به تیغ جور خونم بی گنه ریخت
نه شرم از خلق و نه خوف از خدا کرد

جفا بین کان طبیعت بی وفا چون
به درد و داغ خویشم مبتلا کرد

نه داغم را نمود از مرهمی به
نه دردم را به درمانی دوا کرد

جدا گردد رفیق از یار هر کس
من و یار مرا از هم جدا کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.