هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراموشی می‌نالد و از ساقی می‌خواهد که با یک جرعه او را از خود بیخود کند. او از ناصح می‌خواهد که او را از عشق منع نکند، چرا که عشق او مانند چراغی نیست که خاموش شود. همچنین، از فراموشی و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند می‌نوشی و بی‌خودی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۸۶

هر که یک لحظه حدیث غم من گوش کند
هر حدیثی که شنیده است فراموش کند

که درآرد به نظر سرو چمن را دیگر
هر که نظاره ی آن سرو قباپوش کند

تا به کی دردسر عقل کنم ساقی کو
که به یک جرعه مرا بی خود و مدهوش کند

یادش آید من خون جگر نوش ای کاش
در بر غیر چو بنشیند و می نوش کند

تا به کی از توام آغوش تهی باشد و غیر
با تو ای سرو روان دست در آغوش کند

ناصحا منع من از عشق مکن کاین دم سرد
آتش من نه چراغیست که خاموش کند

دوش گفتا نکنم از تو فراموش مباد
که فراموش رفیق آن سخن دوش کند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.