هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد عشق و بیتوجهی معشوق شکایت میکند. او از سنگدلی معشوق و تأثیرناپذیری او از نالههای عاشق میگوید و از رنجی که عشق به او تحمیل کرده سخن میگوید. شاعر همچنین از تنهایی و تاریکی شبهای خود مینالد و آرزوی دیدار معشوق را دارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و غم ممکن است برای سنین پایینتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۱۱۶
به رهی چو پادشاهان گذر آن پسر ندارد
که ز عاشقان سپاهی سر رهگذر ندارد
سر ما و خاک راهش ز سر نیازمندی
اگر او ز ناز دارد سر ما و گر ندارد
دل سنگ رخنه سازم به فغان دل چه سازم
به تو سنگدل که آهم به دلت اثر ندارد
چه بلاست عشقت ای گل که به باغ و راغ مرغی
نبود چو من که خاری ز تو در جگر ندارد
به بهای بوسه ای جان به تو می فروشم از من
بجز این متاع نفع ار نکند ضرر ندارد
خبری که عشق گوید به زبان غیر با تو
مشنو کز این سخن ها دل من خبر ندارد
سحری رفیق باشد ز قفای هر شب اما
شب ما سیاهروزان ز قفا سحر ندارد
که ز عاشقان سپاهی سر رهگذر ندارد
سر ما و خاک راهش ز سر نیازمندی
اگر او ز ناز دارد سر ما و گر ندارد
دل سنگ رخنه سازم به فغان دل چه سازم
به تو سنگدل که آهم به دلت اثر ندارد
چه بلاست عشقت ای گل که به باغ و راغ مرغی
نبود چو من که خاری ز تو در جگر ندارد
به بهای بوسه ای جان به تو می فروشم از من
بجز این متاع نفع ار نکند ضرر ندارد
خبری که عشق گوید به زبان غیر با تو
مشنو کز این سخن ها دل من خبر ندارد
سحری رفیق باشد ز قفای هر شب اما
شب ما سیاهروزان ز قفا سحر ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.