هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از دردها و رنج‌های عاشقی سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوقش نیز همان احساسات را تجربه کند تا دردهای او را درک نماید. شاعر از عشق بی‌وفا و پیمان‌شکن شکایت دارد و امیدوار است که معشوق قدر او را بداند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی可能需要 دانش ادبی پایه‌ای دارد.

شمارهٔ ۱۱۸

کو عاشق آزاری چو او تا عاشق زارش کند
شاید که درد عاشقی با عاشقان یارش کند

خواهم بتی چون یار من دل گیرد از دلدار من
تا آن چه او در کار من کرده است در کارش کند

غارت کند از یک نظر صبرش ز دل هوشش ز سر
سازد ز خویشش بی خبر از من خبردارش کند

بیرون کند آن دلربا از خاطرش جور و جفا
آموزدش مهر و وفا عاشق نگه دارش کند

تا آن بت پیمان شکن قدری فزاید قدر من
یک چند پیش خویشتن بی قدر و مقدارش کند

از چشم خواب آلود خویش از لعل می آلود خویش
خوابست بیدارش کند مست است هشیارش کند

گردد رفیق ممتحن خوش نغمه چون مرغ چمن
گر آن بت غنچه دهن گوشی به گفتارش کند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.