۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱

نه ضعف تن ز جانم سیر دارد
غم آن نو جوانم پیر دارد

نوید کشتنم دی داد، امروز
نمی دانم چرا تاخیر دارد

چونی از خود تهی گشتم به دل‌ها
چونی زان ناله ام تاثیر دارد

به قصد جان من آن چشم و ابرو
یکی تیر و یکی شمشیر دارد

رخ ماه من و رخساره ی ماه
زمین تا آسمان توفیر دارد

کسی را کش تو میری کی به عالم
سر و برگ بت کشمیر دارد

رفیق آماده ی هند است اما
صفاهان خاک دامنگیر دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.