۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳

گر نسوزد دل دلدار به من جا دارد
شمع از سوزش پروانه چه پروا دارد

درد و درمان چه بود از تو چه پروا دارد
دردمند تو به درمان مسیحا دارد (؟ )

هر چه گوید همه از عالم بالا گوید
هر که در دل هوس آن قد و بالا دارد

به گل گلشن فردوس فرو نارد سر
هر که خاری زسر کوی تو برپا دارد

می سزد بر سر خوبانش اگر شاه کنند
کانچه اسباب نکوئیست مهیا دارد

باید آن را که سر عاقبت اندیشی هست
خاطر امروز در اندیشه ی فردا دارد

بلبلی در همه گلزار جهان نیست رفیق
که نه خاری به جگر زان گل رعنا دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.