۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴

گر چنین دلبر من آفت جان خواهد شد
بس جهاندیده که رسوای جهان خواهد شد

ور چنین خون شودم دل دل خونگشته ی من
همره اشک به کوی تو روان خواهد شد

زان پری پیکر اگر کاهد از اینگونه تنم
چون پری پیکرم از دیده نهان خواهد شد

می کنم از تو نهان عشق خود و می دانم
کآخر این راز نهان بر تو عیان خواهد شد

شد کنون سینه سپر تیغ ترا از پس مرگ
استخوانم به خدنگ تو نشان خواهد شد

شاد و غمگین مشو از راحت و محنت که اگر
می شود گاه چنین گاه چنان خواهد شد

توبه کردم چو شدم پیر و ندانستم حیف
که اگر باده خورد پیر، جوان خواهد شد

آنکه دارد سر سلطانی عالم چو رفیق
از گدایان در پیر مغان خواهد شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.